سَخت دلگیرم ازین دوباره مُردَن!
پس از آنکه چشمهایم تو را دید خواستم زنده بمانم
زنده شدم
اما حال دوباره مرگی برایم قلمداد میشود
در درونِ رگهایم
در سینه ام که از هوا خالی میشود
در نفس تنگی ای درمان شده که دوباره برگشته است
دلگیر تر از من مگر میشود؟
چه کسی این مُردَن را دوام خواهد آورد؟
که پس از بازکردن چشمهایم
پس از دیدنت
چشمانم را دوباره ببندم و بگویم
این یک کابوسِ شیرین بود!
در این دلتنگیِ عجیب که به مُردن سرایت میکند!،
حال پرسیدنت کارِ دشواریست
وقتی چشمانت بامن حرف میزنند
ولی مجبورم انکارشان کنم
نمیدانم#شاید_این_انکار_بیشتر_حقیقت_دارد
این چیزیست که همه دوست دارند اینطور فکر کرده باشم!
درباره این سایت