گویند که گریه دِل بگشاید و غم را راحت کند
و من میپرسم؛
اگر غَم،
دایم روید؟
گریه تا کجا توان سرازیر شدن دارد،
که چَشم به هلاکت اوفتاده
و راحت نگردد مگر به کوری
زلیخا علیه السلام آنقَدَر گریه کرد
که کور شد
دیگر توان گریه کردن نداشت
و اگر داشت هم اشکی نبود
که میتواند غَم این کوری را داند،
مگر کور؟
عِشق کور نمی کند
عِشق راستین،براستی که چَشم را به حقیقت باز کند
و انسان را به عِشق اولا هدایت کند
گرچه
انسان وقتی به عشق کامل نایل میگردد؛
دیگر توان عاشقی بر او نیست
دیگر ،
کور
است
دیگر حتی نمی تواند معشوقش را ببیند
نه که نخواهد
نمیتواند
انسان درک نمیکندو عشق کامل را نمیبیندمگر که جز عشق دیگر نبیند و نداند
عشق ؛
دیدنی نیست حس کردنی هم نیست
عشق روزی انسان هایی است که آن را میطلبند و از کور شدن واهمه ندارند وگرنه عشق موانع و دشمنان بسیار دارد
باری که زلیخای درون انسان،
وقتی می بیند؛
که کور است
و عِشق را هیچکس نمیابد مگر در فنا شدن
و عشق کار مردان سخت است
که پس از این کوری شفا نخواهند چون ذات عشق را گذر از تعلقات
و حتی
گذر از عشق دانسته
که ذات عشق یکی هست
همان خدا
و عشق حقیقی از هرکجا شروع بشود اینگونه است
و منزل نهایی اش وصل به اوست
آنقدر عاشق را بدنبال معشوق میکشاند که کور گردد
و پس از کور شدن
چشمش به عشق حقیقی باز میگردد
و دست از معشوق های دنیایی برمیدارد
و عاشق متعلق نیست
او فناست در ذاتِ عشق؛
حتی بی معشوق
و گریه کردن هرگز فایده نگردد ،
برای عاشقی
که با هر دانه اشک
دلش
میریزد
#و_گریه_دارد_نگاهِ_تلخِ_معشوق_های_بی_وفا
#معشوقِ_خُداییم
#از_این_به_آن
#مرا_به_عِشق_میکشاند_در_راه#زلیخایِ_خُدا_باشیم
درباره این سایت